عکس کیک خیس
فاطمه
۱۳
۱۸۴

کیک خیس

۱۹ شهریور ۹۹
پسری مادرش را بعد درگذشت پدرش به خانه سالمندان برد تا از او نگهداری کنند و هر لحظه خودش به او سر میزد روزی تماسز دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است خواست برای آخرین بار ببیندش به انجا رفت.
وازمادرش پرسید چه میخواهی تا برایت انجام دهم :مادرش گفت از تو میخواهم تا برای خانه سالمندان پنکه بخری چون اینجاخیلی گرم است و در یخچال هایش غذا های خوب بگذازی چه شب ها که گرسنه خوابیدم پسر با تعجب گفت چرا قبلا گلایه نکردی مادرش گفتمن با گرما و گرسنگی عادت کردم ولی نمیخواهم وقتی فرزندانت تورا به اینجا میاورند گرسنه بمانی و گرمت بشود
...